مذبوحانه | كلمه اي شگفت انگيز
اينجور كلمات خيلي ذهن ِ آدم رو درگير ميكنه.
اصن آدم دوست داره همينجور ازش استفاده كنه.
من اگه رئيس صداسيما بودم دستور ميدادم اين كلمه رو تو هر بخش خبري اعلام كنن تا قشنگ جا بيافته تو جامعه.
به عنوان مثال در خبر ِ مربوط به مجلس شوراي اسلامي ميشه اينطور بيان كرد كه : نمايندگان ِ مجلس، در حركتي "مذبوحانه"، موفق به پنهان كردن ِ بورسيه هاي غيرمجاز و رشوه هاي گرفته شده براي خريد ِ كرسي هاي خانه ي ملت و بي لياقتي در رأي دادن به مسائل مهم ِ كشوري و ... نشدند.
يا اينكه اگه من مدير دفتر موسيقي كشور بودم دستور ميدادم تا توو هر آلبومي از اين كلمه استفاده كنن.
مثلا :
"مذبوحانه"، چشمات به من ميگن
روز جدايي خيلي نزديك ِ
ميري نميدوني كه دور از من
دنيام عجيب، "مذبوح" و تاريك ِ
يا اگه وزير آموزش پرورش بودم دستور ميدادم تا در كتب ِ درسي ِ ابتدايي ( مخصوصا پايه ي اول ) از اين كلمه به كرّار استفاده بشه تا فهم ِ علمي و ادبي ِ نوشكفته هاي مسير ِ دانش و خطر اندكي بالا رود.
مثلا :
بابا، "مذبوحانه"، آب داد!
بابا، "مذبوحانه"، نان داد!
بابا، "مذبوحانه" خود و بچه هايش را از فقر نجات داد!
خلاصه اينكه اين كلمه به شدت گيرايي ِ عجيبي برام داره كه ميشه از مشتقات ِ اين كلمه هم به خوبي استفاده كرد.
حتي معني ِ اين كلمه هم به اندازه ي خود ِ كلمه زيبا و پرمعناست.
حرکت مذبوحانه : حرکتی که بقصد نجات از مضیقه انجام گیرد ولیکن نتیجه ٔ آن معکوس باشد، همچون حرکت حیوان مذبوح که فوران دم بیفزاید و مرگ او نزدیکتر سازد. حرکتی چون حرکت مگس در تار عنکبوت .
كه اين جمله ي آخر وصف ِ بسياري از ما آدميان ِ امروزي ست كه همچون مگس يا حشره اي در تار عنكبوتي از دروغ و ريا و جهل و خوردن حق و ... كه به دست خود ساخته ايم، دست و پا ميزنيم و به جاي رهايي بيشتر به مرگ ِ خود نزديك ميشويم.
باشد كه "مذبوحانه"، رستگار شويد
و من الله توفيق
![]()
قسمت بعدی یحتمل جنگ داریم
![]()
به داش ملی فحش داده بودن ؟
کی بوده ؟
آی نفس کشششششششش
کدوم نامردی بوده ؟ ما رو ناموس سایت حساسیم ( البته خودمم یه بار همینجا عصبانی شدم و به دختر مردم فحش دادم)
احسان مگه قرار نبود از آمريكا رفتنت عكس بذاري
باو ما هنوز منتظريم![]()
مردان سنگی دیگه چه کوفتیه![]()
در حال حاضر 11 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 11 مهمان ها)