یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
شیخ داره مخسرشو در میاره دیگه ، بعدا وقتی اومد ما هم مخسرمون در آوردیم نشونش دادیم دلخور نشه
بدون پیمان هرگز
می خوای شیخو گول بزنی تا اینجا میرسی گولتو بخوره ها
یه مشکل پوستی هستش که بعد از سه بار دکتر عوض کردن و یک سال و نیم مداوای بی نتیجه رفتم یه دکتر جدید همون جلسه اول گفت کی گفته تو خوب میشی احتمالش خیلی کمه تو خوب بشی باید مدارا کنی ؛ اونجا بود که فهمیدم دکتر عمشو اصن دوس نداره
خیلی قشنگ و مجلسی گفت تو خوب نمیشی
ولش ، بگذریم از کی چی میگه
اگه قول دوستان رو در نظر بگیریم باید قول الانشونو هم باید در نظر بگیریم که میگن جزامی هستی
گذشته رو بیخیال ، الان چی هستی ؟ الان کی هستی؟
![]()
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
دلم لحظه ای را می خواهد
که تو باشی ،
من باشم ...
رو به روی چشم هایم
همنفس نفسهایم
و خیره به لبهایتـــ
با سر انگشتانم تک تک اعضای صورتتـــ را لمس کنم
بعد چشمهایم را ببندم و …
” ببوسمت “
آن لحظه دنیای من تمام می شود
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)