وقتی از بخت خودم حرف میزنم
چشام اشک بارون میشه ...![]()
وقتی از بخت خودم حرف میزنم
چشام اشک بارون میشه ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
پنجره بسته میشه شب میرسه
چشام آروم نداره ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
این آخر یک سفر پس دادن خاطره ها
ته عشق اجاره ای آه بلند بیصدا![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
با مدعی نگویید اسرار عشق و مستی...
در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)