خانم منشی با خشم از اتاق رئیس بیرون اومد و با حالتی عصبی زیر لب گفت:
مردک هرزه کثیف!! این عوضی در مورد من چی فکر کرده،
همکارش با تعجب و کنجکاوی پرسید:
منظورت کدوم مردک هرزه و کثیف بود!؟
خانم منشی در حالی که جا خورده بود گفت:
هـَ هـَ همین رئیس مزخرف و پست فطرت خودمون دیگه!
مگه چی بهت گفته!؟
در کمال وقاحت از من می پرسه:
امشب وقت آزاد دارید که... وقتتون رو به من اختصاص بدید!!
من هم گفتم:
بله آقای رئیس من امشب کاملاٌ آزادم!!
با خندۀ شیطنت آمیزی گفت:
خانم منشی! من منظورم تمام امشب بود!! یعنی امشب کاملاٌ می تونید، وقت گرانبهای خودتون رو به من اختصاص بدید!!
و من در حالی که قند تو دلم آب شده بود گفتم:
بله آقای رئیس!! من تمام امشب رو به طور کامل در اختیار شما هستم!
همکارش با حسادت گفت:
اووو لالا!!! خوش به حالت!! پس دیگه چرا سگ اخلاق شدی!؟
خانم منشی با عصبانیت زونکن سنگینی رو روی میز کوبیدن و گفت:
برای اینکه نفهمیدم این مردک بی حیای چشم سفید، در مورد من چی فکر کرده که برگشته میگه:
پس لطفاً تمام این صد صفحه قرار داد رو تا صبح برای من تایپ کنید.
![]()