چه جای خواب که هر شب محصلان فراق
خیال روی تو بر دیده می گمارندم![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
هنوز دست نشسته ست غم ز خون دلم
چه نقش های که ازین دست می نگارندم![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
کدام مست ، می از خون سایه خواهد کرد
که همچو خوشه ی انگور می فشارندم![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
پوریا آلبوم محمد معتمدی رو گرفتی ؟
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)