نوشته اصلی توسط tandis_m هيچ افرین چون خودم هم قصد تخریب داشتم زمانی که تخت جمشید بودم به زور بیرونم کردن
azade, P!nk Rose, tandis_m
نوشته اصلی توسط Rasoulh111 افرین چون خودم هم قصد تخریب داشتم زمانی که تخت جمشید بودم به زور بیرونم کردن پس بايد در مورد اون" هيچ "يه تجديد نظر كنم
azade, P!nk Rose
نوشته اصلی توسط Rasoulh111 قز شاعر اولوبسان اینده بیر دوزگون عریان اشی اولایده حال وریده
نوشته اصلی توسط MaSiHa خوشا مـردن خوشا از عاشقی مـردن
azade, MaSiHa, P!nk Rose
نوشته اصلی توسط tandis_m
نوشته اصلی توسط tandis_m پس بايد در مورد اون" هيچ "يه تجديد نظر كنم حال نظرت بعد تجدید نظر چیه
نوشته اصلی توسط tandis_m مینا خودمونیم نفهمیدی چی نوشتم فقط خواستی با یه شکلک سروته ماجرا رو هم بیاری کسی هم نفهمه
نوشته اصلی توسط Rasoulh111 حال نظرت بعد تجدید نظر چیه نظرم اينه نوشته اصلی توسط Rasoulh111 مینا خودمونیم نفهمیدی چی نوشتم فقط خواستی با یه شکلک سروته ماجرا رو هم بیاری کسی هم نفهمه فقط اشي رو نفهميدم اونم فكر كنم بد تايپ كرديناسلامتي آذري هستما
azade, P!nk Rose, Rasoulh111, sooheilii
نوشته اصلی توسط tandis_m نظرم اينه فقط اشي رو نفهميدم اونم فكر كنم بد تايپ كرديناسلامتي آذري هستما حالا چرا میزنیبا هم که تفاهم داشتیم در مورد تخریب خوب اذریت ضعیفه چرا میزنیدستت هرزه ها منظورم اش دوغ بودبه زبون خودمون عیران اشی
چون برگ زرد چون برگ زرد بهروی زمین سرد بهروی زمین سرد چون برگ زرد جانانه در گذار تو افتادهام عزیز ...
یکی هم بود که پنجره جمع میکرد تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
azade, MaSiHa, P!nk Rose, tandis_m
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 8 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 8 مهمان ها)
نمایش برچسبها
مشاهده قوانین انجمن