نوش جونشون حسودي نكن تو كه اهوازي دست خانم بچه ها رو بگير برو بستني بزن
من راضي نبودم به فرارت آه من گرفت مريض شدي
اميدوارم زودتر خوب شي عزيزمدر ضمن شهرتونم قشنگ بود فكر نميكردم اينجوري باشه
اونا رو كه اصلا نميدونستم كجا هستن
والا تا الان كه صفحه نذاشته بوديم تازه امروز دستشون رو شد از اينجا به بعد صفحاتو بشمار( استغفرلله)
نبينم هم زبونم تو لك باشه![]()
حالم خرابه با این حال عروسی دعوتم نمیدونم این عروسی ها کی از سر ما دست برمیدارن
جز مذخرفترین روزهای زندگیم هستن این روزها![]()
در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)