میتونه اینم باشه مخصوصا از حکمت و عاشقانه ترین مردن و سرانجام صحبت کرده و اینکه آلبوم قبل هم با خدا شروع کردنوشته اصلی توسط !..:: joker ::..!
اين چيزي هم كه اين نوشته كسشره
چون اگه موضوع آهنگ بندگي و عاشقانه ترين مردن براي خدا باشه تو خيلي از جاهاي شعر جور درنمياد
مخصوصا اين قسمت: دسيسه هاي تو!
خدا دسيسه ميكنه مگه
دسیسه هم نباید حتما به معنای خود کلمه معنا بشه میتونه مثلا طرح و نقشه یا همون حکمت معنا بشه
یکی از بهترین کاورای البومای محسنه این
خیلی دوسش میدارم
چی بگم به نظرم بی ربط نیست چون مثلا تو ترک های در آستانه ی پیری و ما بزرگ و نادانیم ای ماه مهر بت شکنی کرده
کلیت آلبومو در نظر بگیر نه ترک اول رو
دزيره تكليفش با خودش مشخصه
اين شعر همه چيزو قاطي كرده با هم تا برسه به اينكه من عاشقم!
خب به تخمم
اين همه پيچش چه نيازيه اخه كه پاي ابراهيم و خيام و اميركبير و سماع مولويان و خدا و همه رو بكشي وسط. بعد تهش برسي به چي؟ اينكه نگاه من به سرانجامه. شاشيدم تو اين عشق
شعر همینه دیگه یه مفهوم و هنری بیان میکنه
مهم ترين ترك همين بوده
اسم آلبوم رو بر اساس اين شعر انتخاب كردن
كاور رو به خاطر ابراهيم طراحي كردن. تيزر البوم رو ببين. از كهكشان ها ميرسه به انسان! بعد اين سرديس انسان از وسط شكافته ميشه. به غير از داستات بت شكني ابراهيم و شكستن بت خود هر برداشت ديگه اي از اين تيزر غلطه. چون روند تيزر داره اين رو نشون ميده.
كلا حس كسي رو دارم كه گولش زدن
اگه مخاطب شعر و خدا در نظر بگیری بیشتر معلوم میشه چرا از این همه داستان مختلف استفاده کرده در واقع همون بحث که هر چیزی تو دنیا جلوه ای از خداس مخصوصا این قسمتش
سُرنگ ها همگان قرمز
و رنگ ها همگان قرمز
سَماع مولویان قرمز
جهان کران به کران قرمز
که نقشی از رُژِ گلگونت
هنوز بر لب این جام است
خب همین برداشت درسته دیگه چرا گول زده باشن
والله اگه مولوي و حافظ و خيام اينقدر درگيري فكري داشته باشن با خودشون. ادم بايد تكليفش با خودش مشخص باشه
تو شعراي حسين پناهي رو بخون. عشق رو ساده تعريف ميكنه. زندگي رو ساده تعريف ميكنه. خودشو ساده تعريف ميكنه!
مگه همين چاوشي نبود كه ميگفت سادگي شگفت انگيز است!
كو اون سادگي؟
شعر اين نيست. هيشكي نصف شعراي صفا رو نفهميده. مجبوري مگه يه جوري شعر بگي كه كسي نفهمه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
