صفحه 7 از 78 نخستنخست ... 567891757 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 61 به 70 از 776

موضوع: شعر و متن زیبا ... عاشقانه ها ...

  1. #61
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    شبی باران ، شبی آتش ،
    شبی آیینه و سنگم
    شبی از زندگی سیرم ،
    شبی با مرگ می جنگم

    تو آتش می شوی
    بر خرمن احساس تنهاییم
    تو را با هر نفس
    می بویم ، اما باز دلتنگم


  2. 2 کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #62
    فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    نوشته ها
    7,572
    تشکر
    825
    تشکر شده : 5,779
    تنهایی
    می دانستم می آیی
    اما من
    بی تو
    هر شب تقدیر را دوره میکنم ...




  4. کاربر مقابل از Hosein333 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #63
    فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    نوشته ها
    7,572
    تشکر
    825
    تشکر شده : 5,779
    نگاهت کافیست تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم
    تو همیشه دعوتی راس ساعت دلتنگی...




  6. کاربر مقابل از Hosein333 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #64
    فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    نوشته ها
    7,572
    تشکر
    825
    تشکر شده : 5,779
    دروغات همه با من من دیوونه دیوونم
    واقعا که پای توئه نامرد میشینمو میبارم
    بعد تو دیگه شاید کسی نتونه جاتو بگیره
    ولی اون موقعی که باید نبودی که کنارم
    مهم نیست بعدش اصلا نه نباشی بازم هستم
    ولی من دیوونه هنوز واسه تو دلواپسم
    یه دونه خدا دارم یه دل که موندم کوش
    یه دونه تو که این موقع ها حساب نمیکنم روش
    یه دونه دل تنها یه سایه که دیگه ندارم خودم
    درستش میکنم میرم پی کارم میرم پی کارم

    میرم پی اون حسی که تو تو گیر نیاوردم
    تا توبهم برسی ندیدم اون روزو مردم
    دردم اینه از خودی خوردم از خودی خوردم
    از من بهتر زیاده تو که نمیدیشون از دست
    ولی اون که هواتو داره مراقب دل منم هست
    اون که درای قلبتو رو من بست
    مراقب منم هست مراقب منم هست
    یه دونه خدا دارم یه دل که موندم کوش
    یه دونه تو که این موقع ها حساب نمیکنم روش
    یه دونه دل تنها یه سایه که دیگه ندارم خودم
    درستش میکنم میرم پی کارم میرم پی کارم





  8. کاربر مقابل از Hosein333 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #65
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    درست مثل ورزشکاری که آسیب میبیند و دیگر نمیتواند به ورزشی که دوست دارد ادامه دهد
    دیگر نتوانست مثل قبل عاشق شود...
    ترسیده بود!
    دست و پایش شکسته بود!
    "عشقش" را دست و پا شکسته ابراز میکرد.
    گناهی نداشت میدانم!
    او فقط یک مجروح بود.
    و من میان این همه علاقه ام برایش فقط یک "طبیب دلسوز" بودم!


  10. 2 کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  11. #66
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    بخش بزرگی از خاطراتمان را تنها یک نفر به دوش می‌کشد.
    یک نفر که شاید روزگاری پشت تمام بی‌حوصگی‌هایمان، پشت این اخم هایی که هرروز تنها برای او درهم میروند ،پشت "میخواهم تنها باشم‌"هایمان شکسته است..
    همان که جرأت آن را داریم که در کنارش خودِ واقعی‌مان باشیم. گاهی لبخند بزنیم و اگر هم لازم دیدیم وسط بگو مگوهایمان صدایمان را بالا ببریم و به خودمان حق بدهیم که لایقش بوده است!
    ما روزی دلمان برای همین آدمهای مهربانِ ازدست رفته تنگ میشود.. برای همان هایی که ما را جوری دیگری دوست داشتند..تحمل کردند..جور دیگری به عشقشان مبتلا کردند.
    ما به پس زدنِ آنکه تماممان را همانگونه که هستیم دوست دارد، عادت کردیم...


  12. 2 کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  13. #67
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    عشق مانند آتش است ،آتشی که ریشه های احساست را میخشکاند،شعله های عشق روز به روز دردرون تو شعله ورترمیشود،تاجایی ک عالم وآدم رااز خودآگاه میکند
    مگرنمیدانی؟!اوخودش رادرانبوه جنگل رسوامی کند
    اما...
    امان ازوقتی ک عشقت یک طرفه باشد،معشوق گرم شدن باتورادوست ندارد،آنگاه با آهی سردشعله های آتش درونت راخاموش می کند بدون اینکه به خاکسترشدنت فکر کند ،شعله های عشق زیرسردی نگاهش له میشود،اینک خاکستر شدی...دنیایت خاکستری شده..
    "خاکسترشدنت مبارک"


  14. 2 کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  15. #68
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    داشتم کاج هامو از کوچیک به بزرگ مرتب میکردم اما گوشم بحرفای مامان گرم بود.
    - دِ آخه دختر این پسره هم تحصیلات داره هم کارش آبرومندانَس ، با اصالته ، مردِ زندگیه ، ظاهرشم که خوبه ، تو دیگه چی میخوای از یه آدم که بشه همسرت؟!
    یکی از کاج هارو از تو قفسه برداشتم و دقیق تر لَمسِش کردم ، بدون اینکه برگردم گفتم :
    "دیوونگی "
    مامان که از حرفم چیزی نفهمیده بود نشست رو تخت و از پنجره به بیرون نگاه کرد.
    _ دیوونگی .... از کِی تاحالا دیوونگی شده معیارِ انتخابِ همسر؟!
    با بغضی که تو صدام شکسته بود گفتم .
    _ از همون وقتی که بخاطر طرز فکرم خیلیا بهم خندیدن ، از همون وقتی که عمو گفت رفتارت بچگونه ست ، از همون وقتی که ..... میدونی مامان ، یجایی از زندگی هست که دیگه حالت با اتفاقای عادی خوب نمیشه ، حالت با یه سرویسِ طلا ، با یه لباسِ پرنسسی قشنگ ، با یه گلدونِ لوکسِ گرون قیمت خوب نمیشه ، یجایی از زندگی به چیزای بیشتر ازین نیاز داری ، به یه آدم که به این کاج ها نگه آت و آشغال ، به یه آدم که از نگات بفهمه الان دلت میخواد یه عالمه بادکنک داشته باشی ، دلت میخواد سٌرسٌره بازی کنی ، لباسای جینگول مینگولٌ گل گلی بپوشی ... یکی که نگه زشته ، نگه در شأن ما نیست ، نگه چرا موزیک باکس گوشیت پر از تصنیف و آهنگایِ سنتیِ ، میدونی مامان من نمیتونم یه زندگی داشته باشم که توش فقط لباس بخرم و غذا درست کنم و هفته ای یه کتاب نخونم ، نقاشی نکشم ، از هرچیزی که بنظرم جذابه عکس نگیرم ، نمیتونم طاقت بیارم اگه همسرمم مثل همه ی آدما بهم بگه چرا از درو دیوار و پنجره های مسخره عکس میگیری. میخوام وقتی یه پنجره ی قشنگ دید وایسته بگه بریم عکس بگیریم؟! وقتی یه کتاب جدید خریدم بگه باهم بخونیم؟! وقتی دلم گرفت بگه نون پنیر درست کنیم بریم امامزاده نذری بدیم؟! وقتی به تونل رسیدیم بگه جیغ بزنیم؟! میدونم رویاییه اما صبر میکنم براش ، واسه وقتی که جیغ بزنم و بگم آخه کی مثِ تو پایه ی دیوونه بازی های منه و اون بخنده و من دلم قَنج بره واسه دیوونگیاش ... خیلی قشنگه نه؟!
    سرمو برگردوندم و لبخند زدم
    مامان از ذوقِ رویایِ شیرینِ من خوابش برده بود ...


  16. 3 کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  17. #69
    فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    نوشته ها
    7,572
    تشکر
    825
    تشکر شده : 5,779
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadho3in نمایش پست ها
    داشتم کاج هامو از کوچیک به بزرگ مرتب میکردم اما گوشم بحرفای مامان گرم بود.
    - دِ آخه دختر این پسره هم تحصیلات داره هم کارش آبرومندانَس ، با اصالته ، مردِ زندگیه ، ظاهرشم که خوبه ، تو دیگه چی میخوای از یه آدم که بشه همسرت؟!
    یکی از کاج هارو از تو قفسه برداشتم و دقیق تر لَمسِش کردم ، بدون اینکه برگردم گفتم :
    "دیوونگی "
    مامان که از حرفم چیزی نفهمیده بود نشست رو تخت و از پنجره به بیرون نگاه کرد.
    _ دیوونگی .... از کِی تاحالا دیوونگی شده معیارِ انتخابِ همسر؟!
    با بغضی که تو صدام شکسته بود گفتم .
    _ از همون وقتی که بخاطر طرز فکرم خیلیا بهم خندیدن ، از همون وقتی که عمو گفت رفتارت بچگونه ست ، از همون وقتی که ..... میدونی مامان ، یجایی از زندگی هست که دیگه حالت با اتفاقای عادی خوب نمیشه ، حالت با یه سرویسِ طلا ، با یه لباسِ پرنسسی قشنگ ، با یه گلدونِ لوکسِ گرون قیمت خوب نمیشه ، یجایی از زندگی به چیزای بیشتر ازین نیاز داری ، به یه آدم که به این کاج ها نگه آت و آشغال ، به یه آدم که از نگات بفهمه الان دلت میخواد یه عالمه بادکنک داشته باشی ، دلت میخواد سٌرسٌره بازی کنی ، لباسای جینگول مینگولٌ گل گلی بپوشی ... یکی که نگه زشته ، نگه در شأن ما نیست ، نگه چرا موزیک باکس گوشیت پر از تصنیف و آهنگایِ سنتیِ ، میدونی مامان من نمیتونم یه زندگی داشته باشم که توش فقط لباس بخرم و غذا درست کنم و هفته ای یه کتاب نخونم ، نقاشی نکشم ، از هرچیزی که بنظرم جذابه عکس نگیرم ، نمیتونم طاقت بیارم اگه همسرمم مثل همه ی آدما بهم بگه چرا از درو دیوار و پنجره های مسخره عکس میگیری. میخوام وقتی یه پنجره ی قشنگ دید وایسته بگه بریم عکس بگیریم؟! وقتی یه کتاب جدید خریدم بگه باهم بخونیم؟! وقتی دلم گرفت بگه نون پنیر درست کنیم بریم امامزاده نذری بدیم؟! وقتی به تونل رسیدیم بگه جیغ بزنیم؟! میدونم رویاییه اما صبر میکنم براش ، واسه وقتی که جیغ بزنم و بگم آخه کی مثِ تو پایه ی دیوونه بازی های منه و اون بخنده و من دلم قَنج بره واسه دیوونگیاش ... خیلی قشنگه نه؟!
    سرمو برگردوندم و لبخند زدم
    مامان از ذوقِ رویایِ شیرینِ من خوابش برده بود ...




  18. 2 کاربر مقابل از Hosein333 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  19. #70
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    جمعه زیباترین روزه
    اما...
    یه غمی ته دلش داره
    یه غم خیلی خیلی خیلی عمیق
    اونقدر عمیق که ته دلش بیشتر به چشم مردمش میاد
    جمعه جانِ من، زیباترین روزی با بی همتا ترین غم
    سر شب جمعه...
    اول صبح جمعه...
    عصر جمعه...
    راز غمت چیه؟


  20. 2 کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


صفحه 7 از 78 نخستنخست ... 567891757 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •