روز ارتش
سربازها یکی یکی از هواپیما میپریدن پایین.
نوبت اخری که شد ، نپرید!
سرهنگ گفت چرا نمیپری؟
سرباز گفت قربان مادرم دیشب خواب دیده که من چترم باز نشده!
سرهنگ گفت اینا خرافاته خوب بیا چتر منو بگیر ، چتر خودت رو هم بده به من!
سرباز با چتر سرهنگ پرید و چترش باز شد....
همینطور که ارام فرود میامد ناگهان یکی از کنار دستش مثل موشک رد شد و گفت....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ک س ننت!!!