صفحه 2113 از 3602 نخستنخست ... 111316132013206321032111211221132114211521232163221326133113 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 21,121 به 21,130 از 36012

موضوع: ☺ تاپیک شادی ☺ : جملات کوتاه + ترول + پیامک و سرگرمی + آپدیت

  1. #21121
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jan 2008
    نوشته ها
    35,707
    تشکر
    48,688
    تشکر شده : 38,978
    نقل قول نوشته اصلی توسط rebasss نمایش پست ها
    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
    پدرمادر


  2. 3 کاربر مقابل از pirana عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #21122
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jan 2008
    نوشته ها
    35,707
    تشکر
    48,688
    تشکر شده : 38,978


  4. 3 کاربر مقابل از pirana عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  5. #21123
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    21,850
    تشکر
    14,438
    تشکر شده : 9,114
    نقل قول نوشته اصلی توسط pirana نمایش پست ها
    وایسا منم بیام

  6. 4 کاربر مقابل از MaMaTiR عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  7. #21124
    فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    نوشته ها
    5,737
    تشکر
    14,757
    تشکر شده : 5,944
    ﺍﺳﻤﺶ ﺍﺯ ﻣﻮﺑﺎﻳﻠﺖ ﭘﺎﻙ ﻣﻲ ﺷﻪ
    ﻣﺴﻴﺠﺎﺵ ﺩﻳﻠﻴﺖ ﻣﻲ ﺷﻪ
    ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﺕ ﻣﻴﮕﻲ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﻳﻦ ﺟﻠﻮﻡ ﺍﺳﻤﺸﻮ ﺑﻴﺎﺭﻳﻦ
    پیش همه بدیشو میگی و 1000 تا دلیل میاری که بهتر شده که رفته
    ﺍﻣﺎ
    ﺑﺎ ﺟﺎﻱ ﺧﺎﻟﻴﺶ ﺗﻮ ﻗﻠﺒﺖ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ
    ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﺸﺎﺑﻪ ﺍﺳﻤﻲ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ
    ﺑﺎ ﺍﻫﻨﮕﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﮔﻮﺵ ﻣﻴﻜﺮﺩﻱ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻲﻛﻨﻲ
    ﻭﻗﺘﻲ ﻏﺬﺍﻳﻲ ﻛﻪ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﻭ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﻱ ﻭ ﻳﺎﺩﺕ
    ﻣﻴﺎﺩﺵ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ
    ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯﺕ ﺳﺮﺍﻏﺸﻮ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻥ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ
    ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻴﻜﻪ ﻛﻼﻣﺸﻮ ﻣﻲ ﺷﻨﻮﻱ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ
    ﻭ ﻭﻗﺘﻲ ﻣﻲ ﺩﻭﻧﻲ ﺩﻳﮕﻪ ﺣﺘﻲ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺳﺘﻮ
    ﻧﻤﻲ ﺑﻴﻨﻪ ﻭ ﻧﻤﻲ ﺧﻮﻧﻪ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    مــــــــــــــــــــــــ ــیــــــــــــــــمــیــ ــــــــــــــــری



  8. 7 کاربر مقابل از yasin6 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  9. #21125
    فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    نوشته ها
    5,737
    تشکر
    14,757
    تشکر شده : 5,944
    به اندازه تمام دلتنگی هایم به من بدهکاری
    وعده ما روزی که دلتنگم شوی



  10. 4 کاربر مقابل از yasin6 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  11. #21126
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    1,536
    تشکر
    19
    تشکر شده : 7,932
    آورده اند روزی مریدی نزد " شیخ الشیوخ حاج میرزا مهندس سریع الدین استیل آذین هاشمی چهار باشلویی چیتوز موتوری خشتکات زاده اصل " ملقب به "شیخ سریع الدین" گشت و وی را پرسید:
    یا شیخ چگونه است که چنین قطاری را شناسنامه خود یدک میکشید و کمر مبارکتان خم نمیگردد؟
    شیخ سریع الدین گفت:
    چون در گذشته بضاعت مالی خوبی نداشتندیم و نیاکان من به سبب تعدد همسران بسیار و زوجات فراوان ، توان رسیدگی به امور همسران خویش را نداشتندی، لذا جهت انجام اکمل دین اسپانسر بگرفتندی ، پس به اصرار اسپانسر مبنی بر بردن نام وی در سه جلد ( شناسنامه ) ، نام من و دیگر خاندان اینگونه گردید...
    گویند مریدان پس از شنیدن ادله شیخ تا رشته کوه های استان لرستان نعره زدندی و نزدیکی سر در استادیوم باشگاه استیل آذین گهر درود لرستان خشتک خویش دریده و جان به جان آفرین تسلیم نمودند !!!


  12. 5 کاربر مقابل از lolitasorosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  13. #21127
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    1,536
    تشکر
    19
    تشکر شده : 7,932
    به ابوسعید ابوالخیر، گفتند :فلانی شاهکار میکند، چرا که قادر است پرواز کند،
    گفت : این که مهم نیست، مگس هم میپرد.
    گفتند :فلانی را چه میگویی؟ که روی آب راه میرود!
    گفت: اهمیتی ندارد، تکه ای چوب نیز همین کار میکند،
    گفتتند :پس از نظر تو شاهکار چیست؟
    گفت: این که در میان مردم زندگي کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی،
    دروغ نگویی،
    کلک نزنی
    و سوءاستفاده نکنی،
    این شاهکار
    است.


  14. 8 کاربر مقابل از lolitasorosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  15. #21128
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    1,536
    تشکر
    19
    تشکر شده : 7,932
    اسحاق بن عمار میگوید: شیخی هرگاه اراده جنگ میکرد زنان خود را فرا میخواند و با آنان مشورت میکرد، سپس خلاف فکر آنان عمل مینمود


  16. 5 کاربر مقابل از lolitasorosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  17. #21129
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    1,536
    تشکر
    19
    تشکر شده : 7,932
    ﺍَﺭﺍﺫﻝ ﺍِﺑﻦ ﺍﻭﺑﺎﺵ ﻧﻘﻞ ﮐﺮﺩﻧﺪﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻭ ﺗﻦ ﺍﺯ ﻧﺴﻮﺍﻥ( زنان) ﺩﺭ ﻣﻌﺒﺮﯼ ﺧﻠﻮﺕ ﻋﺒﻮﺭ ﻫﻤﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ
    ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺴﺪﻭﺩ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻗﻮﻟﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺧﻔﺖ ﺑﻨﻤﻮﺩﯼ ...
    ﻧﺴﻮﺍﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻟﺮﺯﻩ ﺑﺮ ﻣﻤﻪ ﺷﺎﻥ ﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ‏« ﭘﻠﯿﺰ ﻫِﻠﭗ ﻣﯽ ‏» ﺳﺮﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺟﯿﻎ ﻫﺎ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ
    ﺧﻨﺪﻩ ﻭ ﺑﯿﻼﺥ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﻣﻮﺍﺟﻪﮔﺸﺘﻨﺪ ...
    ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﺧﺸﺘﮏ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻮﺍ ﭘُﺸﺘﮏ ﻣﯿﺰﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﻓﺎﮐﯿﻮ ﮔﻮﯾﺎﻥ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺗﺎﺭ ﻋﻨﮑﺒﻮﺗﯽ ﺍﺯ ﺧﺸﺘﮏ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻧﺴﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻓﻖ ﻣﺤﻮ ﮔﺸﺖ ...
    ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻓﺎﮎ ﺭﻓﺘﻪ ﯾﮏ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﻣﺜﻞ ﺑﺰ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺧﯿﺮﻩ ﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﻭ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟ ﻧﮑﻨﺪ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﻓﻀﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ؟
    ﭘﯿﺮ ﺭﻫﮕﺬﺭﯼ ﮔﻔﺖ : ﺧﯿﺮ ﺍﺣﻤﻘﻬﺎ، ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﮐﺴﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﺟﺰ »» ﺷﯿﺨﭙﺎﯾﺪﺭﻣﻦ ««
    ﻧﻘﻞ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺷﯿﺦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﭽﻨﯿﻦ ﻫﺎﻟﯿﻮﻭﺩﯼ ﺑﺪﯾﺪﻧﺪ ﺑﺎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺷﯿﺨﭙﺎﯾﺪﺭﻣﻦ ﭼﻨﺎﻥ ﺧﺸﺘﮑﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺪﺍﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﯿﻢ ﺩﺭﺟﻪ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮔﺸﺖ !....
    ﮔﻔﺘﻨﯽ ﺍﺳﺖ ﺍﺳﺘﮑﺒﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻓﯿﻠﻤﯽ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺍِﺳـپـﺎﯾﺪﺭﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪﯼ ﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ
    ﮐﺮﺩﻧﺪﯼ ﺩﯾﻮﺛﻬﺎﯼ ﻻﺷﯽ !...
    ﺍﺯ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ نسوان ﻧﯿﺰ ﺍﻃﻼﻋﺎﺗﯽ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ...


  18. 5 کاربر مقابل از lolitasorosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  19. #21130
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    1,536
    تشکر
    19
    تشکر شده : 7,932
    شیخ پشمالدین افیونی را اندیشه چپاول و ارشاد مردمان ممالک فرنگی در سر اوفتادندی،لیک غیر از غلام ببوی عرب هیچ یک از مریدان توان فرنگی حرف زدن نداشتی
    غلام را به خدمت فراخواند ولپش را گرفت وبفرمود:
    الا ای بچه قرتی، مرا بازگوی؛ چگونه زبان اجنبیان به کام داری حالی که تو را سوادی نیست آنچنان،که ما نیز آهنگ فراگیری زبان فرنگی داریم از بهر پسر
    غلام گامی پس نهاد و لپ آزاد نمود و مراد را بگفت :
    یا شیخ امی فداک، ما را در انفوان طفولیت، همسایه‌ای بود پیاله فروش، آبراهام نام، به غایت هیز و ک.....ر تیز
    که وی را مراوده ایی بود با اجنبیان از بهر پیاله، گردن آنها که میگویند البته، وی نیز زبان ایشان فرا گرفتی.
    از آنجا که بر ما نظر داشتی، اجازت از پدر بگرفت از بهر آموزش زبان خارجه به چند سال و اندی
    شیخ، غلام از پی آبراهام فرستاد،پیرمردی شده بود با قامتی دوتا. تنی رنجور و دستانی لرزان،یا شیخ :شما را بر من پیر چه حاجت است.؟
    از شما خواهیم تا مریدان جملگی اوستاد کنی،در زبان فرنگی، پسر من نیز نخست.....
    تا پسر جمال بنمود،قامت پیر بگشت راست، آلتش نیز هم،وه که سپید بود و بی موی
    شیخ را بگفت:غلام داند نحوه تدریس
    ما تک به تک،تنهای تنها، عملی
    آبراهام، پسر را به شکم، به زمین بخواباند،وی را بگفت با گلهای قالی بازی نما که درس شروع شد
    نوک آلت ابتدای مقعد گذاشت پسرک گفت:
    آی،وی را به گفت احسنت برتو، این از نخستین کلمه، آی، یعنی من
    لختی دیگر فرو نمود، شیخ بچه فریاد زد، وای
    آفرین برتو، وای یعنی چرا
    سی سانت آخر فرو کرد،شیخ بچه فریاد برآورد اووووخ
    آبراهام، آلت از مقعد به در کشید و محکم بر سر شیخ بچه کوبیدن نمود و گفت، خاک بر سر جلبک مغزت کنند، حیف از این همه زحمت که برایت کشیدم،اووووخ یه کلمه آلمانی هست نه انگلیسی، تو را چه میشود آخر
    شیخ بچه پس از پایان کلاس با گرفتن یک ماه مرخصی استعلاجی از پدر، همی روانه بیابانهای عربستان بشد


  20. 4 کاربر مقابل از lolitasorosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


صفحه 2113 از 3602 نخستنخست ... 111316132013206321032111211221132114211521232163221326133113 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •