منو با تنهاییهام تنها بذار ، دلم گرفته
روزای آفتابی رو به روم نیار ، دلم گرفته
منو با تنهاییهام تنها بذار ، دلم گرفته
روزای آفتابی رو به روم نیار ، دلم گرفته
هزار پنجره نگاه در انتظار ساخته ام... روح غرور مرده را در اشک خود شناخته ام...
من همون پوسیده ی تنها نشینم
هجرت تو هر چه بود معراج تو بود
درخت پیر تن من
دوباره سبز میشود
هر چه تبر زدی مرا
زخم نشد،جوانه شد
در آن سوی پل پیوند
تویی با خنجری در مشت
در این سو مانده پا در گل
منم با خنجری در پشت
تو ای با دشمن من دوست صداقت را سپر کردی... چه آسان گم شدی در خود چه دردآور سفر کردی...
یه بار دیگه صدا بزن اسم منو با دل خوش
هر چی دارم ازم بگیر اما علاقمو نکش
صدا بزن اسممو تا مرگو فراموش کنم
صدا بزن اسممو تا فقط تو را گوش کنم
ویرایش توسط mehdy1360 : 12-26-2014 در ساعت 08:47 PM
من اگه هنوز میخونم واسه خاطره دل توست
شعر من صدای غم نیست ، همصدای حسرتِ توست
تو می دونی زبون شاپركها رو
تو می شناسی مسیر قاصدك ها رو
تو نقاش بال پروانه هایی
شكوه سبزه ها ازجنس گل هایی
يار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدي مادر و من با همه پيري پسرم
تو جگر گوشه هم از شير بريدي و هنوز
من بيچاره همان عاشق خونين جگرم
پدرت گـوهـر خود را به زر و سيم فروخت
پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)