بزارید یه جک دیگه بگم.
روزی جمعی نزد بزرگی رفتند و درب خانه ی بزرگ را دق الباب کردن.
بزرگوار در را باز کردم اهلی پرسید چه میکنی بزرگوار.
بزرگوار در پاسخ جواب دادن من نمیکنم، من فقط میدم.
بزرگوار کیونی بود![]()
بزارید یه جک دیگه بگم.
روزی جمعی نزد بزرگی رفتند و درب خانه ی بزرگ را دق الباب کردن.
بزرگوار در را باز کردم اهلی پرسید چه میکنی بزرگوار.
بزرگوار در پاسخ جواب دادن من نمیکنم، من فقط میدم.
بزرگوار کیونی بود![]()
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
من یه رفیق دارم که سر هر چی نقاشه اصلا انتهاش.
قلمو تو دستشه همه جا می پاشه همه چی فیلم واسش .......![]()
هيچى از بيکارى و بى انگيزگى و بى پولى
در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)