یار نازنین شهره![]()
تنظیمش شبیه تا از در اومد معین جان هست...
Wonderful Wonderful ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
امیر جان فرصت کردی گل مریم گیتی رم دوباره بذاری.
نشستهام سر این میز و کافه تعطیل است
حکایت من و تو ، باطل اباطیل است
و توی تلخی فنجان قهوه میفهمم
که عاشقت نشدن کار حضرت فیل است
چقدر از تو درخت حماسه پربار است
چقدر دفتر تاریخ از تو سرشار است
تو کیستی که به یک شعر تازه میمانی
به رنج عاشقی بیاجازه میمانی
تو شوقِ گوشسپردن به داستان هستی
خدای مردم یونان باستان هستی
تو کیستی که همه جسم و تو همه جانی
تو عاشقانهی بلقیس با سلیمانی
تو کیستی تو که آب حیات یعنی تو
تو کیستی تو که عینالقضات یعنی تو
تو کیستی که کنار تو بید میرقصد
به شوقِ دیدن تو بایزید میرقصد
به خون نشسته چرا خنجر تو ابراهیم؟
عوض شده ست چرا باورِ تو ابراهیم؟
گمان نمیکنم اینجا به چشمهای برسی
که تَرک کرده تو را هاجر تو ابراهیم
نشستهام سر این میز در کنارهی رود
نشسته بر سرِ قلیانم، آتشِ نمرود
نشستهام سر این میز و بید میرقصد
هنوز دور سرم بایزید میرقصد
نشستهام سر این میز و چای یخ کرده
نیامدی دستم ... دستم آی یخ کرده
دلم پُر است از آهنگ کافهی غمگین
نصیبم از تو فقط یک ترانهی خالی ست
بیاورید که قلیانِ رنج را بکشم
جهان بدون تو یک قهوهخانهی خالی ست
به من مراجعه کن سفرهی دلم بازست
که بستهاست همه سفرهخانههای جهان
پریِ! شبیه به غولِ چراغِ جادویی
که دود می شوی و میروی در این قلیان
و شهر، دودِ تو را دادهاست در ریههاش
و باد، اسمِ تو را میبرد دهانبهدهان
تو کیستی که به من گفتهاند دکترها
تو کشتهای همه را آی عاملِ سرطان
تو کیستی که به ابر و پرنده میمانی
به گریههای کسی بین خنده میمانی
چقدر روشنی پشت پرده، محجوب است
چقدر روسریِ برنداشته خوب است
مرا به چشم چهکار و مرا به موی چهکار
مرا به کوچه چهحاجت مرا به کوی چهکار
پری! تو آب زلالی و من دلم دریاست
مرا به حور بهشت و به آب جوی چهکار
هزار چشمی و مویی، هزار کوچه و کوی
مرا بگو لب این چشمه با سبوی چهکار
گمانم آخرِ این قصه را عوض کردی
که جوجهاردک زشتم، مرا به قوی چهکار ...
آرش پورعلیزاده ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
یه جوری نشه که وقتی رسیدی بودنت دردی رو دوا نکنه...
در حال حاضر 15 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 15 مهمان ها)