,𝕷𝖎𝖋𝖊 𝖜𝖔𝖚𝖑𝖉𝖓'𝖙 𝖇𝖊 𝖘𝖔 𝖕𝖗𝖊𝖈𝖎𝖔𝖚𝖘 𝖉𝖊𝖆𝖗"
".𝖎𝖋 𝖙𝖍𝖊𝖗𝖊 𝖓𝖊𝖛𝖊𝖗 𝖜𝖆𝖘 𝖆𝖓 𝖊𝖓𝖉
یه چیزی بتون بگم راجب خودم کلا تا 1 ساعت بخندین![]()
![]()
عید اصلا نرسیدم به خونه برسم مثلا فرش بشورم و تمیزی و این جور چیزا
یه هفته پیش حوصله م سر رفت گفتم فرشارو بریزم تو حیاط یه صفا بدیم به خونه پاییز داره میرسههمه رو در عرض یه روز شستم البته با کمک مادر
امروز رفتم فرشارو پهن کنم یه خورده که نگاه کردم دیدم موکت زیر فرش کناراش که روی فرش نبوده کلا سیاه شده وسط موکت که زیر فرش مونده تمیز باقی مونده بود
خلاصه منصرف شدم گفتم فایده ای نداره بزار موکتارو هم بریزم بیرون همه رو یهو با هم بشورم............موکتارو بردم تو حیاط دیدم آب قطع شده بود
بعد همون موقع با خودم با گفتم راستی اگه آبم بود چجور باید میشستم موکتارو ؟ !
آخه با فلچه که نمیشه موکت بشوریچند سال پیش 24 متر موکت رو بردم تو حیاط با فلچه نشستم به جان موکت
انقد شستم که دیگه پوسید کلک و همه چی با هم در رفت موکت رو انداختم دور
ادامه داستان در پیام بعد![]()
![]()
چی میگی باوا
ما حال راه رفتن نداریم
تو فرش میشوری
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]Atheist
حالا موکت تو حیاط بود تمام وسایل و اسبابم به هم ریخته آبم که قطع بود گفتم فعلا بیخیال تا آب بیاد
نکته جالب تر اینه اومدم تو اتاق خالی پای همین سیستم بیام یه سری هم اینجا بزنمبعد چشمم خورد به دیوار اتاق
دیدم کلا همه چی نابود شده فایده ای نداره دیوارم زخمی و سیاه شده 4 سال رنگ نکردم
گفتم بدبختیام تازه شروع شد موکت بشورم اینو چی کار کنمهیچ دیگه جوگیر که میشی بدبختیات شروع میشه الان موندم چی کار کنم خودمم دست تنهام .....موکتم که فوق بالا میشورم ولی دیگه ایندفه نوبت رنگ میشه
خلاصه کلی بدبختی ریخت رو سرم ..................![]()
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)