صفحه 418 از 3874 نخستنخست ... 3183684084164174184194204284685189181418 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 4,171 به 4,180 از 38738

موضوع: ××× بـــــا جــنبـه هـــا ×××

  1. #4171
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jan 2008
    نوشته ها
    35,707
    تشکر
    48,688
    تشکر شده : 38,978
    نقل قول نوشته اصلی توسط Rasool24 نمایش پست ها
    نقل قول نوشته اصلی توسط MrCrow نمایش پست ها


    هر روز عمرم از دیروز بدتره

    عمری که هرنفس بی غم نمیگذره
    نقل قول نوشته اصلی توسط Rasool24 نمایش پست ها
    حتی به خوابم روز خوش ندیدم
    بپرس از این چشما که خواب کرده
    منتظر کدوم خوشی بمونم
    دنیا مگه چی داشت و رو نکرده
    نقل قول نوشته اصلی توسط MrCrow نمایش پست ها


    یادت باشه منتظر اونکه میگه دردتو میدونه نشی

    حرفاشو باور نکنی هر کی میاد نمک به زخمت میزنه
    نقل قول نوشته اصلی توسط Rasool24 نمایش پست ها
    ساده ی دل داده ی من گول نخوری دوباره دیوونه نشی
    نقل قول نوشته اصلی توسط MrCrow نمایش پست ها


    خیال نمیکرد دلم که بیخیال من بشی

    اما تو بیخیالی و مهال مال من بشی
    نقل قول نوشته اصلی توسط Rasool24 نمایش پست ها
    فکر نمی کردم که یه روز اینجوری تحقیر بشم
    نقل قول نوشته اصلی توسط MrCrow نمایش پست ها


    دلی غمگین تر از دل من هم مگه هست

    تو نشون من بده دل غمگین مگه هست
    نقل قول نوشته اصلی توسط Rasool24 نمایش پست ها
    بخون امشب تا منم بتونم گریه کنم
    نقل قول نوشته اصلی توسط MrCrow نمایش پست ها


    مردم از زخم هایی که خوردم از تنهایی

    کمکم کن ای دوست مردم از تنهایی
    نقل قول نوشته اصلی توسط Rasool24 نمایش پست ها
    نمی دونم که چی شد چرا از من رنجید
    جای این بی مهری کاش منو می فهمید
    نقل قول نوشته اصلی توسط MrCrow نمایش پست ها


    با اینکه کوه دردم با اینکه غم زیاده

    همین که با تو باشم از سرمم زیاده
    نقل قول نوشته اصلی توسط Rasool24 نمایش پست ها
    دهنت سرویس

    این حرفا گفتن نداره ولی یه لحظه اشکم دراومد
    سرت پتی کن... بینُم زلفونت


  2. 4 کاربر مقابل از pirana عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #4172
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    13,935
    تشکر
    46,567
    تشکر شده : 96,234
    نقل قول نوشته اصلی توسط pirana نمایش پست ها

    ولی در کل خدا لعنت کنه استادی رو که به دانشجوی بهره برداری پروژه ی حفاری بده
    اصولا ما کارمون هیچ کمدوم اصولی نیس ، کار استادامون هم یکیش ، یه تکبیر ریز هم عنایت بکنین
    هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .


  4. 4 کاربر مقابل از rebasss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  5. #4173
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    13,935
    تشکر
    46,567
    تشکر شده : 96,234
    نقل قول نوشته اصلی توسط Rasool24 نمایش پست ها
    صابر فقط 1 ماه دیگه تا انتشار شاهکار سیندرلا مونده
    بازیگر نقشش کیه؟
    هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .


  6. 4 کاربر مقابل از rebasss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  7. #4174
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    غیر در و دیوار این خونه

    حال منو هیشکی نمیدونه

    اگه هنوز بارون دوست داری

    بیا که اینجا گریه بارون
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  8. 4 کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  9. #4175
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    13,935
    تشکر
    46,567
    تشکر شده : 96,234
    مردي خري ديد که در گل گير کرده بود و صاحب خر از بيرون كشيدن آن خسته شده بود. براي كمك كردن دُم خر را گرفت، وَ زور زد،
    دُم خر از جاي كنده شد.
    فريادازصاحب خر برخاست كه «تاوان بده»!..
    مرد براي فرار به كوچه‌اي دويد ولي بن بست بود.
    خود را در خانه‌اي انداخت. زني آنجا كنار حوض خانه نشسته بود و چيزي مي‌شست و حامله بود. از آن فرياد و صداي بلند در ترسيد و بچه اش سِقط شد.
    صاحبِ خانه نيز با صاحب خر همراه شد.
    مردِ گريزان بر روي بام خانه دويد. راهي نيافت، از بام به كوچه‌اي فرود آمد كه در آن طبيبي خانه داشت.
    جواني پدر بيمارش را در انتظار نوبت در سايه ديوار خوابانده بود؛ مرد بر آن پيرمرد بيمار افتاد، چنان كه بيمار در جا مُرد. فرزند جوان به همراه صاحب خانه و صاحب خر به دنبال مرد افتاد!..
    مَرد، به هنگام فرار، در سر پيچ كوچه با يهودي رهگذر سينه به سينه شد و او را به زمين انداخت . تکه چوبي در چشم يهودي رفت و كورش كرد.
    او نيز نالان و خونريزان به جمع متعاقبان پيوست!..
    مرد گريزان، به ستوه از اين همه، خود را به خانه قاضي رساند كه پناهم ده و قاضي در آن ساعت با زن شاكي خلوت كرده بود.
    چون رازش را دانست، چاره رسوايي را در طرفداري از او يافت: و وقتي از حال و حكايت او آگاه شد، مدعيان را به داخل خواند.
    نخست از يهودي پرسيد. يهودي گفت: اين مسلمان يك چشم مرا نابينا كرده است. قصاص طلب ميكنم.
    قاضي گفت: ديه مسلمان بر يهودي نصف بيشتر نيست. بايد آن چشم ديگرت را نيز نابينا كند تا بتوان از او يك چشم گرفت! وقتي يهودي سود خود را در انصراف از شكايت ديد، به پنجاه دينار جريمه محكوم شد!..
    جوانِ پدر مُرده را پيش خواند. گفت: اين مرد از بام بلند بر پدر بيمار من افتاد، هلاكش كرده است. به طلب قصاص او آمده‌ام.
    قاضي گفت: پدرت بيمار بوده است، و ارزش زندگي بيمار نصف ارزش شخص سالم است. حكم عادلانه اين است كه پدر او را زير همان ديوار بخوابانيم و تو بر او فرود آيي، طوري كه يك نيمه ي جانش را بگيري! جوان صلاح ديد که گذشت کند، امابه سي دينار جريمه، بخاطرشكايت بي‌مورد محكوم شد!..
    چون نوبت به شوهر آن زن رسيد كه از وحشت سقط کرده بود، گفت: قصاص شرعي هنگامي جايز است كه راهِ جبران مافات بسته باشد.
    حال مي‌توان آن زن را به حلال در عقد ازدواج اين مرد در آورد تا كودكِ از دست رفته را جبران كند. براي طلاق آماده باش!..
    مردك فرياد زد و با قاضي جدال مي‌كرد، كه ناگاه صاحب خر برخاست و به طرف در دويد. قاضي فرياد داد :هي! بايست كه اكنون نوبت توست!..
    صاحب خر همچنان كه مي‌دويد فرياد زد: من شكايتي ندارم. مي روم مرداني بياورم كه شهادت دهند خر من، از کره‌گي دُم نداشت!

    "از کتاب کوچه احمد شاملو"


    هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .


  10. 12 کاربر مقابل از rebasss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  11. #4176
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    13,935
    تشکر
    46,567
    تشکر شده : 96,234
    مـن مونـدم چـرا دخـترا عکسـاي بچگيشـون که تو دريا بودنو بهت نشـون ميـدن امـا عکـسـاي الانـشونـو نـه :|
    د خـو مگـه آب دريـا فرق کـرده :| دريـا دريـاست ديگـه
    هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .


  12. 14 کاربر مقابل از rebasss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  13. #4177
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    13,935
    تشکر
    46,567
    تشکر شده : 96,234
    این ترم واحدام خیلی خوب بودن ...
    ترم دیگه هم میخوام همینا رو بردارم ...
    هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .


  14. 12 کاربر مقابل از rebasss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  15. #4178
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jan 2008
    نوشته ها
    35,707
    تشکر
    48,688
    تشکر شده : 38,978
    نقل قول نوشته اصلی توسط rebasss نمایش پست ها
    اصولا ما کارمون هیچ کمدوم اصولی نیس ، کار استادامون هم یکیش ، یه تکبیر ریز هم عنایت بکنین
    تکبیر ریز


  16. 5 کاربر مقابل از pirana عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  17. #4179
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    13,935
    تشکر
    46,567
    تشکر شده : 96,234
    یه روز که خوب بزرگ شدم، معتاد میشم،
    راه میافتم توی قبرستونا، با صداقت،
    به هر کی رسیدم میگم:
    ببین؛ من نه بچه‌م مریضه، نه زنم ولم کرده، نه دزد بهم زده،
    نه گشنه کیک و خرماو شربتی هستم که میخوای بهم بدی،
    نه تشنه نصیحتتم... نه هیچ چی اصن...
    فقط خمارم... حالا پول مواد امشبمو میدی؟؟؟!!!...
    هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .


  18. 13 کاربر مقابل از rebasss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  19. #4180
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    13,935
    تشکر
    46,567
    تشکر شده : 96,234
    حس اون دختر بچه ای رو دارم که،
    قاشق بستنی ليوانيش افتاده تو جوب،
    و مامانش داره می دوئه که به اتوبوس برسه!!!...
    هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .


  20. 13 کاربر مقابل از rebasss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


صفحه 418 از 3874 نخستنخست ... 3183684084164174184194204284685189181418 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 12 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 12 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •