نغمه پرداز جمال عشق بودم آه ...
حالیا خاموشم یاد از خاطر فراموشم
نغمه پرداز جمال عشق بودم آه ...
حالیا خاموشم یاد از خاطر فراموشم
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
همزبانی نیست تا گویم به زاری ای دریغ ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دیگرم مستی نمیبخشد شراب
جام من خالی شده ست از شعر ناب
ساز من فریاد ، فریاد ، فریاد های بی جواب
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
همچو فرهاد بگریم همه شب در دل کوه
این همه در به دری از غم شیرین من است
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
آسمانا دل تاریک من از ماه تهی ست
اشک هایم همه شب خوشه ی پروین من است
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بابام مودمو گذاشته بغل دستش، هر وقت کارمون داره دیگه صدامون نمی کنه !!
مودمو خاموش می کنه....
یکی یکی از اتاق خارج می شیم!!
.
.
.
.
لامصب مثل حشره کش عمل می کنه
زندگی یه مجموعه منظم از بی نظمی هاست...یه مجموعه معقول از بی عقلی ها...
ﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ « ﻣﻐﺰ » ﻧﺒﺎﺷﯿﻢﻫﺎ
ﻧــــــــــــــﻪ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺧﺴﺘﻪﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ « ﻓـــــــﺮﺍﺭ » ﮐﻨﯿﻢ .
ﺑﺎﺯ اگه «ﻗِﻞ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻣﻐﺰﻫﺎ » ﺑﻮﺩ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﺸﺎﺭﮐﺖ
ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ
زندگی یه مجموعه منظم از بی نظمی هاست...یه مجموعه معقول از بی عقلی ها...
زندگی به من آموخت که :
تنها چیزی که با گذشت زمان درست می شه
.
.
.
.
.سیرترشیه !
.
.
.
.
.
بقیه چیزا همون وقت با پول درست می شه.
زندگی یه مجموعه منظم از بی نظمی هاست...یه مجموعه معقول از بی عقلی ها...
سلام ننـــــــــــــــــهنوشته اصلی توسط tandis_m
سلام و خسته نباشيد عزيزان
در حال حاضر 15 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 15 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
