ولی هفته های تلخ من بوی تنهایی میدننوشته اصلی توسط shimaa
واسه من فرق میکنه
ولی هفته های تلخ من بوی تنهایی میدن
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
حسین؟
تا حالا بت گفته هر قالی چند تا شاخه گل داره
الدنگ چرا عشقمو یادم انداختی دیگه نمیتونم بخوابم حاجی عاشق شمردن گلهای قالی بود
چی شد؟
عزیز دلم تو گمراه شدی باید امربه معروفت کنم بیا پستو تا راهنمایی بشی
بلا به دور دخترهای این زمونه گودزیلا هستناینیم بینیم بابا
وقتی من حرفی میزنم بگو چشم
بریم عزیزم پیرزن رو از تاکسی خالی میترسونیچی شد؟
عزیز دلم تو گمراه شدی باید امربه معروفت کنم بیا پستو تا راهنمایی بشی
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
آخرین سیگار عمر هزاران‌قرنه‌ام را گرم کار تنوره کشیدن بکشم و بروم با شعله‌ها آن‌قدر معاشقه کنم که خاکستر شوم و با باد بروم و بروم و طوری بروم که دیگر برنگردم.
دیوث حاجی با جون دل کارشو انجام میداد کجای کاری حاجی تعداد گلبرگهای قالی هم میشمردتا حالا بت گفته هر قالی چند تا شاخه گل داره
جونهایی حالا یه تار گندیده لای اون کیون گنده حاجی هم نمیشن
ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی مستی فزآید
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 22 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 22 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
