خدا رحمت کنه بیچاره دایم رو تو شکنجه این کارو کردن بدبخت خیلی دلم براش سوخت دویسای پدر سگ میله رو یه طرفش رو گرم میکردن طرف سردش رو میکرد تو کیون اونم نمیتونست در بیاره بی ناموسا
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم ..![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
شعرای حافظ اشک آدم درمیاره
اونوقت الان شاعر ژست روشنفکری میگیره و میگه لعنتی صدام بزن هی بگو که حظ کنم
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
منم مخم ریده خودم از خودم نقل میگیرم![]()
ویرایش توسط Hadi : 06-02-2016 در ساعت 01:41 PM
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)