تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
من یه مدت یه پراید داشتم میرفتم تو شهر مسافر کشی میکردم چند بار برام پیش اومده مسافر میزدم یعنی تیکه ای که آب از دهنت سرازیر میشد ..
میومد مینشست دستمو میذاشتم که دنده عوض کنم دستمو میگرفت یکیشون خیلی هم ناز بود گفت خونه خالی داری تا بریم ..منم گفتم ندارم حیف ..
یعنی چند مورد اینجوری پیش اومده بود برام بعضیام که نمیگفتن چیزی ولی از همون جا بهشون شماره میدادم دخترایی که نگام میکردن ..![]()
الان دیگه خسته شدم دنبال این کارا نیستم اصن ..
فقط یه بارم تو تهران با یه نفر آشنا شدم یه واحد آپارتمان تو نارمک داشت خیلی چیز خوبی بود
بیوه بود 30 سالم داشت رفتیم مظهر صیغه یه ساله کردیم
باهاش زندگی کردم اومد گفت یا عقد دائم یا دیگه نمیخوام ببینمت ..منم ترسیدم گفتم نه . افتاد گریه اومد گفت برو به جهنم .. حقم بود خاک تو سرم اشتباه کردم
![]()
واقعا خاک تو سرم الان به غیر از حسرت چیزی نمونده برام ..![]()
در حال حاضر 16 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 16 مهمان ها)